اولین سرما خوردگی
شنبه 6 مهر 92
22 ذیقعده
بابا علی سرما خورد و کمی بهتر شد. اما من ازش گرفتم شدید. دخترمم آبریزش و سرفه داره. اولین سرما خوردگی زینب بانوی من. چقدر سخته که همه با هم مریض شدیم. مامان بنده خدا همش بهمون سر میزنه. یه شبم پیشمون خوابید.
تب دارم. ولی سعی میکنم به جیگرکم سخت نگذره و رسیدگی های لازمو بکنم بهش. این هفته میخوام حریره رو شروع کنم بدم بهش. خیلی به غذا اشتها داره. مامان همسر یه مقدار بدوم از قبل براش درست کرده بود تو یخچال نگهدای کرده بودم . دلم خوش بود که بادوم آماه داره. اما تست کردم دیدم تلخه. انگار فراموش کردن که اول تلخ و شیرین رو جدا کنن بعد پودرش کنن. اصلا نمیشه اینو داد به بچه بخوره. باید خودم بگیرم بادوم و براش درست کنم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی