زینبزینب، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

زینب بانو

معجزه یک نام مقدس

1393/12/18 15:46
نویسنده : مامان زهرا
163 بازدید
اشتراک گذاری

دوشنبه 18 اسفند 1393

هنوز صدای فرشته گونه تو در گوشمه:

« این دخترها وقتی خودشون زن خونه و مادر بچه بشن به اندازه کافی کار میکنن. بذار اینجا تو خونه من راحت باشن. من همه کارها رو میکنم. به موقع همه چیز رو یاد میگیرن و بهتر از هر کسی انجام میدن...»

برای این همه فداکاری تو تمام هستی من کمه

فقط و فقط بهشت خدا برای پاها و دستهای تو مناسبه که این روزها پر از درده

درد همه کارهایی که میتونستی با اطرافیانت تقسیم کنی اما بخاطر روح بزرگ و زلالت این کار رو نکردی

و چقدر پیش بینی درستی داشتی مادر نازنین من!!!

وقتی دختر خونه بودم به کمترین دردی روزهای متمادی استراحت میکردم و پرستار مهربانی مثل تو مرتب درحال رسیدگی به من بود

چقدر ناز میکردم

و چه زندگی رویایی برای من ساخته بودی...

اما وقتی ازدواج کردم مسئولیت جدیدی رو برعهده گرفتم که من رو وادار به تلاش میکرد. هرچند بسیاری از مسائل تغییر کرده بود. کارهای منزل و غذای هر وعده خونه و مسئولیت مهمانی ها بر عهده من بود اما شریک خوبی داشتم که کارها را برایم آسان میکرد. موقع درد و بیماری هم بهترین رسیدگی رو از من میکرد و مرتب به من آرامش میداد.

اما با به دنیا آمدن بانوی کوچکی که انسانی کامل با توانایی های محدود بود همه چیز تغییر کرد.

این بار من مادر شدم.

مادر...

نمیدانم میتوانم حق این نام را ادا کنم و فرشته گونه از بانوی کوچکم مراقبت کنم یا نه؟!

اما میدانم از دیروز که برای اولین بار پای من به دندان پزشکی باز شد و دندان عقلم را جراحی کردم، درد عمیقی دارم که اگر فقط دختر مادرم یا زن همسرم بودم جز مسکن خوردن و خوابیدن کار دیگری نمیکردم.

تا 10 روز بخیه ها در دهانم خواهند ماند. درد انقدر فراگیر شده که به گوش و گلو هم سرایت کرده. اما همچنان به خودم فشار میاورم برای رسیدگی کردن به نازبانوی کوچکی که همه نیازهایش در من خلاصه میشود.

از خدا توفیق توانایی برای فرشته گونه مادری کردن

توفیق توانایی برای فرشته گونه همسری کردن

و توفیق توانایی برای فرشته گونه دختری کردن برای مادر و پدرم

رو میخواهم

چراکه مدت طولانی از زندگیم رو با مادری تجربه کردم که به فرشته گونه بودنش یقین دارم

خدایا به نفس های این فرشته که در این سالها با او هم نفس بودم

به من هم توفیق بده این مسیر رو درست پشت سر بگذارم

یاد بگیرم برای همیشه خودخواهی رو کنار بگذارم و همیشه بهترین ها رو برای همه اطرافیانم بخواهم

یاد بگیرم از خودم بگذرم

و خود جدیدی بسازم که او هم روزی باید با معجزه نام «مادر» از خودگذشتن را به بهترین شکل تجربه کند...

پسندها (4)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

مامان گلشن
19 اسفند 93 9:36
مثل هميشه عالی بود. مطلب زیبا و تاثیر گذار. ...ان شاالله هر چه زودتر سلامتی رو بدست بیارید......نمیدونم گاهی که توی فکر میرم باورم نمیشه که چقدر نسبت به چند سال قبل تواناتر شدم و قدرت مقابله با مشکلات در من تقویت شده اما مطمئن هستم به خاطر این که مادر شدم مادر دخترهای که مسوولیت اونها به عهده ی من شده ...این همه مقاومت در برابر مشکلات هم قشنگه
مامان زهرا
پاسخ
شما لطف دارین به بنده که با دقت مطالعه میکنین ممنونم خدا به همه سلامتی بده به امید خدا از خدا میخوام هر روز سعه صدر و استواری همه بانوان و مادرهای مسلمان رو بیشتر و بیشتر بکنه
مامان عفیفه
19 اسفند 93 9:58
واااااای خدا منم چند ماه قبل جراحی کردم.اما شکرخداجراحم عالی کارکرد وروزبعدش اثری ازدردیاورم یا کبودی روی صورتم نبود
مامان زهرا
پاسخ
خداروشکر چه جراح خوبی داشتینمن هنوز درد دارم حتی مجبور شدم آمپول دگزا بزنم اما باز هم اثرش رفته و دردم شدت پیدا کرده چون هنوز شیر میدم مسکن های قوی دندان هم نمیتونم استفاده کنم
مامان نازنین زهرا
19 اسفند 93 15:04
ا چه جالب من هم 17 اسفند جراحی لثه وکشیدن و...چنتا کارو با هم انجام دادم والان با صورتی به شدت نامتقارن و ملتهب وپراز درددر حال رسیدگی به فرشته خانه هستم چون مادرم... بهشت زیر پای مادران است
مامان زهرا
پاسخ
چقدر جالب و دردناک! دعا میکنم زودتر خوب بشین دوستم
مامان نازنین زهرا
19 اسفند 93 15:13
دقت کردم دیدم این دومین باره که میگم منم همینطور ....تلپاتی جالبی داریم من و شما انشاالله که به زودی بهتر بشینمادر نمونه
مامان زهرا
پاسخ
برای من هم خیلی جالب بود که در یک روز جراحی دندان داشتیم و در شرایط نسبتا مشابهی به سر میبریم خدا توفیق بده مادرهای خوبی باشیم
مامان عفیفه
22 اسفند 93 12:56
آره عزیزم بااینکه مسن بودولی عالی کارکرد وااااای چرادگزا؟؟؟؟دیگه نزنین هاااااا خیلی خطرناکهههه
مامان زهرا
پاسخ
عوارضشو میدونم ولی چاره ای نبود غیر از تجویز دندانپزشک از دو تا دکتر قابل اعتماد خودم هم مشورت خواستم و با توجه به وخیم بودن اوضاع چاره ای نداشتم چه میشه کرد
مامان عفیفه
25 اسفند 93 7:52
زینب طلا دوساله شد تولدت مبارک جیگرخاله هزارساله شی ان شاءالله نفس خاله دوست دارممممم
مامان زهرا
پاسخ
ممنون خاله مهربون شما تنها دوست وبلاگی هستی که تولدم رو امروز تبریک گفتی بقیه مشغول خونه تکونی و خرید عید هستن
عفیفه
25 اسفند 93 7:53
تبلدت مبالک دوست خوکشلم دوست دالم هزال تااااا
مامان زهرا
پاسخ
ممنون دوست خوبم منم دوستت دالم
مامان الهام
1 فروردین 94 11:59
فرا رسیدن نوروز باستانی ، یادآور شکوه ایران و یگانه یادگار جمشید جم بر همه ایرانیان پاک پندار ، راست گفتار و نیک کردار خجسته باد . . .
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زینب بانو می باشد