قهرمان شنا
دوشنبه 9 آذر 1394
18 صفر
باباعلی به شدت در میان امواج سهمگین کار، درس، تحیقیق، پروژه های سنگین و ارائه های بزرگ شناور است. شکرخدا خوب شنا میکند اما دقیقا به همین خاطر آنقدر پیشنهاد کاری دارد که من میترسم در این دریای متلاطم نفس کم بیاورد. من و زینب بانو هم خیلی وقتها به این قهرمان شنا نیاز داریم که متاسفانه لحظه لحظه هایش با کار و مطالعه پر شده است.
این روزها که عاشقان و عارفان برای پیاده روی اربعین راهی سفر عشق شدند و برادر من و مادر همسرم هم مسافر این سفر هستند من برای پرکشیدن با پای پیاده و دست خالی بیتاب بودم. اما چه میتوانستم بکنم با همسر قهرمانی که با آرامش میگفت باور کن کار من جهاد در راه خداست و تو هم با صبر کردن بر این وضعیت در این جهاد سهیم هستی. فقط با یاد خانواده هایی که در مبارزه رزمنده هایشان با زندگی ساختند و تحمل کردند و با خبر شهادت همسرانشان صبورتر و بزرگوارتر شدند خجالت زده میشوم و در سکوت آه میکشم.
اما امشب رزمنده خانه ما با دردی در ناحیه چپ قفسه سینه از کار برگشت که نگران کننده است. نوار قلب تپش قلب خفیفی نشان داد اما آزمایش خون و بررسی آنزیم های قلبی طبیعی بود. فردا برای پیگیری باید اکو و تست ورزش انجام شود. دلم پر از تپش و راز و نیاز است که فشارها به باباعلی جون دخترم آسیبی نزده باشد.