خوش آمدی
30 بهمن 1394
امروز آخرین روز از دومین ماه زمستانی سال است. روزهای سرد و یخی یکی پس از دیگری می آیند و می روند. این مدت باباعلی، زینب بانو و من یکی پس از دیگری مریض شدیم، ویروسی شدیم، اورژانسی شدیم، بهتر شدیم، سرپا شدیم و روزها را چه سخت و چه آسان پشت سر گذراندیم.
روزهای زندگی ما در مسیری که خداوند برای ما رقم زده در جریان است و ما در این مسیر چشم به لطف و کرم او دوخته ایم و خود را به امواج زلال تقدیر سپرده ایم.
و تقدیر جدید زندگی ما:
یک روز مانده به پایان اولین ماه سرد سال
29 دی 1394 مصادف با 8 ربیع الثانی ولادت باسعادت امام حسن عسگری علیه السلام
من چشم انتظار در سونوگرافی منتظر نشستم و جوابی دریافت کردم که نمیدانستم چه باید بگویم
نعمت و رحمت خداوند بار دیگر شامل حال زندگی ما شده بوده و ما از وجودش بیخبر بوده ایم
کسی در من است که آرام و بیصدا رشد کرده
و وجودش فقط و فقط خواست خدا بوده است و بس
به حکمت خدا یقین دارم
پس بی چون و چرا میگویم
خوش آمدی!
....