زینبزینب، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

زینب بانو

6 ماهگی

1393/1/26 20:59
نویسنده : مامان زهرا
193 بازدید
اشتراک گذاری

دوشنبه 25 شهریور 92

8 ذیقعده

خواب زیبای دخترم

دخترکم آروم تو رختخواب خوابیده. حیفم میاد خواب نازشو بهم بزنم و ببرم واکسن بزنم بهش ولی چاره ای نیست. میخوایم زودتر بریم که بعدشم ببریمش پیش دکتر بسیم فر چکاپ ماهیانه و دفترچه غذاییشم بگیریم. عزیز دل مامان از امروز دیگه رسما غذای کمکی رو شروع میکنه و من خیلی براش خوشحالم. انشاءالله خداوند رزق حلال، پاک و وسیع بهش عنایت بکنه.

انگار بچم این بار از دفعات قبلی بیشتر دردش گرفت. گریه کرد و البته بیتابی و تبش هم بیشتر بود...

2-3 روز مرتب مشغول پرستاری از پاره تنم بودم

بعد از واکسن رفتیم پیش آقای دکتر. با دکتر غریبی کرد دخترکم و کلی اونجا به هق هق گریه میکرد. دکتر گفت الحمدلله رشدش طبیعیه و مشکلی نیست.

بعد از دکتر رفتیم برای زینب گلم که عجله داره همه جا رو تو خونه بگرده و راه بره روروک بخریم. از دکتر پرسیدم گفت الان کمرش سفت تر از قبله و رورو ک ضرری براش نداره. البته امروز که دیر رسیدیم به مغازه ها و بسته ان. مجبوریم یه روز دیگه بیایم.

تو راه برگشت هم بابای زینب جونی منو برد یه آرایشگاه که تبلیغاتشو تو یه مغازه دیده بودیم. ایشون اصرار داره که من برم کلاس آرایشگری و متعهد شده در نگهداری زینب بانو کمک بیشتری بهم میکنه. انشاءالله خیره...

خلاصه که چقدر خسته شدیم همگی امروز.

یادم رفت بگم در اثنای کار رفتیم یه گوسفند هم برای سلامتی همه خانواده قربونی کردیم. تو راه برگشت به خونه گرفتیمش. ساعت 4-5 عصر رسیدیم خونه و نهار خوردیم. مامانم بنده خدا اومد کمکمون. من دیگه خیلی خسته شده بودم. بیهوش شدم حسابی. دخترمم کنارم. برای اذان مغرب بیدار شدم. نمازمو خوندم. دختر گلمو حاضر کردم با هم رفتیم جشن ولادت آقا امام رضا علیه السلام. دیر رسیدیم ولی بازم شکر که رسیدیم. علی آقا باهامون نیومد و با آژانس رفتیم و با داداش مهدی برگشتیم. دم در فاطمه جونی میخواست بیاد خونه ما و بخاطرش گریه کرد و رفت. تازگیا موقع جدا شدنش گریه میکنه و میخواد همه پیش هم بمونن. جیگر عمه!

دخترکم تب داره. خوابم سبکه که با هر تکونی و آه و ناله ای بیدار میشم و چک میکنم حالش چطوره. ولی شکر خدا تا حالا دختر سالم و قوی بوده انشاءالله از این به بعد هم باشه.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زینب بانو می باشد