زینبزینب، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

زینب بانو

یک هفته مهمانی!

1393/6/3 14:09
نویسنده : مامان زهرا
132 بازدید
اشتراک گذاری

دوشنبه 3 شهریور 1393

28 شوال 1435

دخترکم این مدت که برات ننوشتم یه هفته تهران خونه مامان جون مهمون بودیم. شنبه 25 مرداد مراسم جشن عروسی دختر کوچک حاج حسین رضایی بود. برای عروسی رفتیم که فرداش برگردیم اما با برنامه های مختلف که پیش اومد تا آخر هفته موندگار شدیم.

 اولین برنامه مهمانی کوچکی بود که مامان جون بعد از شنیدن خبر قبولی بابا علی در مصاحبه دکترا ترتیب داد. برای همه ما خبر حوشحال کننده ای بود که در این مدت منتظر شنیدنش بودیم. از خدا میخوام به بابا جون شما کمک کنه که این مرحله از زندگیش رو به خوبی پشت سر بذاره و به من و شما هم توانایی همراهی و همکاری با ایشون رو بده.

دومین برنامه رفتن من به شو لباس خانم ستوده و خرید لباس بود. روز سه شنبه رفتیم و خرید کردیم. تا الان که از خریدم راضی ام.

سومین برنامه رفتن به منزل دوستم طیبه بود. خونه دوستم نزدیک حرم شاه عبدالعظیم بود و من هم برای دیدن دوستم که یه طهورا خانم کوچولو داره و هم به عشق زیارت تا روز چهارشنبه تهران موندگار شدم. طیبه جون چندتا دیگه از دوستان رو هم دعوت کرده بود که دوتاشون نتونسته بودن بیان. طهورا کوچولو ماشاءالله دختر خیلی آروم و نازنینی بود. هنوز در مرحله غلط  زدن روی زمین بود اما بیشتر اوقات سرگرم به بازی های خودش بود.

یگانه جون دختر زهرا جون دوست دیگه من 4 سالش بود و شما دوتا تا آخر مهمونی مرتب مشغول بازی کردن با هم بودید. یه وقتهایی هم گریه و جیغ همدیگه رو در می آوردید. حدود ساعت 6 رفتیم حرم و زیارت کردیم. نسیم حرم بهم روح تازه داد. دلم یه دنیا برای چنین هوایی تنگ شده بود.

مامان جون رضوان شما هم اومدن حرم و سه تایی با اتوبوس و مترو برگشتیم خونه. این اولین تجربه متروسواری شما بود. هرچند وقتی رسیدیم خونه من خیلی خسته شده بودم اما روز فوق العاده ای بود که خدا رو بخاطرش شکر کردم.

باباجون علی برای کارهای اداری دانشگاهش تو این یه هفته مرتب کار داشت و بالاخره پنج شنبه به اصرار من برگشتیم خونمون.

تا روز یکشنبه خونه موندم. و یکشنبه رفتیم خونه خاله مهدیه جون. شما حسابی تو حیاط آب بازی کردی و با ذوق و حرارت تازه ای با داداش حسین بازی میکردی. تا باباعلی بیاد دنبالمون پیش خاله موندیم. رسیدگی به شما دوتا عزیز برای من و مهدیه جون وقتی کنار هم هستیم راحت تره. چون با انرژی و نشاطی که از دیدن همدیگه کسب میکنیم شادتر به شما رسیدگی میکنیم.

شب رفتیم خونه مامانی و ازشون خداحافظی کردیم آخه مامانی و بابایی همراه خاله الهه و عمورسول و آبجی حنانه دارن میرن آستارا و یه هفته نیستن. امیدوارم بهشون خوش بگذره. قراره مامانی بره چشمه آب گرم اردبیل که شاید استخوان دردهاش بهتر بشه. خیلی خوشحالم که یه اقدامی در این زمینه انجام شد. از خدا میخوام که مامانی زودتر خوب بشه. هرچند من و شما تا آخر هفته برای دیدینش باید صبر کنیم.

پسندها (2)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مامان امیرحسین جان
3 شهریور 93 14:36
زیارت قبول مامان زهرا، چقدر دلم هوایی شاه عبدالعظیم شد. ایشالا مامان اینا به سلامت برگردن. چشمه های سرعین تعریفی هستن ولی ما تا دم درش رفتیم و داخل نرفتیم. میگفتن تمیز نیست.
مامان زهرا
پاسخ
ممنون انشاءالله قسمت شما باشه واقعا تمییز نیست؟
مامان
4 شهریور 93 10:14
نامه اسرار آمیزی به نام شانس سلام شاید فکر کنید گفته‌های آن کاملاً غیرعقلانی است ولی چیزی را که می‌بینید نمی‌توان انکار کرد!شاید نتیجه آن، فقط و فقط حاصل انرژی مثبت میلیونها آدمی باشه که انرژیشون رو بدرقه این نامه کرده‌اند نسخه اصلی در ونزوئلا نزد دختری دانشجو که بنام ماریا است و ارسال کننده اصلی آن است این نامه تاکنون طبق اخبار رسمی مایکروسافت از 15 ماه گذشته تا کنون 49 بار در دنیا به 9 زبان چرخیده شانس برای شما فرستاده شده.با ارسال آن شما خوش شانسی خواهید آورد.کپی‌ها را برای اشخاص بفرستید که فکر می‌کنید به شانس نیاز دارند.این نامه را نگه ندارید.این نامه باید ظرف مدت 96ساعت ازدست شما خارج شود پس اعتقادتو به این پیام مثبت کن وشانستو امتحان کن از آنجا که این کپی باید در سراسر جهان بگردد شما باید 20 کپی تهیه نموده و برای دوستان بفرستید پس از چند روز شما یک سورپرایز دریافت خواهید نمود.این یک حقیقت است حتی اگر شخصی خرافاتی نباشید پال سینگ کارمند اداری بانکی در نپال این ایمیل رادریافت کرد ولی فراموش کرد که این نامه را باید ظرف مدت 96 ساعت ارسال کند. او شغلش را از دست داد؛ کمی بعد نامه را پیدا کرد و 200 کپی ایمیل ارسال نمود و پس از چند روز شغل بهتری بدست آورد. چیزی از دست نمی دهید.انتخاب با شماست!كافیست ایمان داشته باشید! "متن نامه" به نام صاحب شانس "دوست من با نگاه به این نامه شما ابتدا به یاد خالق عشق باشید و این نامه را زمانی که دریافت می‌کنید به آنچه دوست دارید دست پیدا خواهید کرد. فکر کنید و کسی را که دوست دارید و میدانید گرفتار است با قلبتان برایش دعا کنید تا مشکلات او از طرف خداوند به واسطه شما حل گردد و بعد یک اتفاقی که انتظارش را می‌کشید و حتی تصورش را نمی‌کنید برایتان اتفاق خواهد افتاد. با دعا برای آن دوست، برکت بیشتر برای شما خواهد رسید! این یک راز است..راز بقاء انرژی..رازی که در فیزیک و متافیزیک به قانون بقاء انرژی شهرت یافته است"...........
مامان گلشن
6 شهریور 93 10:05
سلام چقدر دلم هوای شاه عبد العظیم رو کرده
مامان زهرا
پاسخ
سلام انشاءالله به زودی قسمتتون بشه
مامان نازنین زهرا
10 شهریور 93 22:57
سلام به زینب بانو انشاالله همیشه زندگیتون پراز شادی وآرامش باشه ودخترتون پراز نشاط بچگی به ماهم سر بزنید بانو خوشحال میشیم
مامان زهرا
پاسخ
سلام ممنون. زندگی شماهم سرشار از عافیت و سلامت چشم به امید خدا
مادرجون
11 شهریور 93 7:58
سلام خوش به حالتون برای ما هم دعا می کردید دیگه چرا عکس نذاشتید مخصوصا از دوستان خودتونو زینب بانو
مامان زهرا
پاسخ
سلام شما هم رفتید زیارت نائب الزیاره باشید نشد عکس بگیرم مرتب مشغول بچه ها بودیم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زینب بانو می باشد