یک وسیله جدید
دوشنبه 20 مرداد. 15 شوال
دخترکم این هفته برات یه صندلی غذا تهیه کردیم. دردسرهای خودشو داشت و قیمتش هم بیشتر از اون چیزی که فکر میکردیم تموم شد. ولی وقتی شما توش آروم میگیری و خوراکی میخوری یا بازی میکنی قلب من و بابا انقدر خوشحال میشه که حاضریم بیشتر از اینها رو به پای نازنین دخترمون بریزیم.
روز اول که سر میز شام و همزمان با خودمون شما رو گذاشتم تو صندلیت اصلا خوشت نیومد و نمینشستی و مرتب میخواستی بیای بغل مامان. و از اینکه من ممانعت میکردم ناراحت شدی و غذاتو پرت کردی.
اما دیروز بعداز ظهر گذاشتمت جلوی تلویزیون که برنامه پویا نشون میداد و سیب زمینی های خلالی که برات درست کرده بودم گذاشتم جلوت خدا رو شکر آروم نشستی و سیب زمینی ها رو خوردی بعدش هم 3 تا خوشه کوچیک انگور نوش جان کردی.
امروز هم صبحانه ات رو به همین شکل خوردی و این برای من خیلی خوشاینده اگر مجبور نباشم برای اینکه کمی غذا بخوری مرتب دنبال شما که اصلا راضی به یکجا نشستن نبودی بدوم.
از خدا میخوام در تمام زندگیت رزق حلال، پاک، و وسیع و پربرکت نصیبت کنه.