زینبزینب، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

زینب بانو

جشن

1393/6/22 15:56
نویسنده : مامان زهرا
239 بازدید
اشتراک گذاری

یکشنبه 16 شهریور

11 ذی القعده ولادت امام رضا علیه السلام

بعداز ظهر زنگ زدم به مامانم که با هم بریم مسجد. تو خونه یه مقدار کار داشتم اما بانو کلافه بود و اجازه نمیداد انجام بدم. تماس گرفتم به بابا علی بگم. که گفت قراره شب همراه مامانش بیاد خونه.

مدتی بود میخواستم برای قبول شدن باباعلی در مقطع دکترا یه جشن مختصر بگیرم اما برنامه مامانش جور نمیشد که بیاد. تصمیمم رو گرفتم. همین امشب جشن میگیرم. با فرشته زندگیم تماس گرفتم که بیاد خونمون کمکم کنه آخه بدون مامان محال بود بتونم کارهامو تموم کنم. از ساعت 6 تا حدود 10 همه چیز فراهم شد.

خدارو شکر جشن ساده و خوبی بود. به ما خوش گذشت. به باباجون علی هم یه نیم سکه و پیراهن و زیرپوش کادو دادیم.

با آرزوی موفقیتش

جشن

این گلها رو هم داداش باسلیقه ام به سفارش همسرش گرفته بود و از طرف خودش و زن داداش نازنینم به ما هدیه کرد. 

گل

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مامان گلشن
23 شهریور 93 12:15
انشاالله در سایه ی عنایات حضرت حجت همیشه موفق باشید
مامان زهرا
پاسخ
ممنون همچنین شما
مامان امیرحسین جان
24 شهریور 93 15:30
تبریک میگم مامان زهرا، ایشالا همیشه دلتون شاد و لبتون خندون باشه. خودت چکار کردی دوست جون؟ ثبت نام کردی یا نه؟
مامان زهرا
پاسخ
ممنون عزیزم نه خواهر من فقط در مرحله اول مجاز شدم ولی وقتی برای اتخاب رشته رفتم تازه دیدم به به چه خبره! همه جا فقط مرد میخواستن تنها 5 تا گزینه انتخاب بود برای من که اونها هم یکی دو نفر زن میخواستن چون بدون مطالعه امتحان داده بودم طبیعتا رتبه ام بالا نبود که پذیرش بشم متاسفانه اوضاع دکترا تو رشته ما اصلا خوب نیست یا باید جزو نفرات اول باشیم یا کلا قید دکترا رو بزنیم راستی شما چیکار میکنی؟ جایی مشغول هستی؟
آرام
3 مهر 93 11:33
سلام تبریک میگم. ان شالله همیشه موفق باشند.
مامان زهرا
پاسخ
سلام ممنون بانو
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زینب بانو می باشد