امتحان توپ و گربه
30 بهمن 1393
یک رو به امتحان فرصت باقیه اما حتی وقتی برای دوره کردن اندک مطالعاتم ندارم. باباعلی سخت مشغول کاره تا فردا که با ما به قم میاد خیلی از درسها و کارهاش عقب نیفته. ساعت 5 عصر با دختر بانو میریم پیش مهدیه جون و گل پسرش شاید اونجا دوتایی خلاصه هایی که من قبلا از مطالعاتم یادداشت کردم رو مرور کنیم. دختر و پسر با هم دیگه دست به یکی شدن و ما به جای مطالعه تو کوچه به تماشای توپ بازی بچه ها و به دنبال یک گربه بازیگوش به این طرف و اون طرف میریم.
نم نم بارون بیشتر میشه و به خونه برمیگردیم. نماز میخونیم و با تمام اوضاع به هم ریخته ای که داریم تلاش میکنیم درس بخونیم. تلاشی که تا ساعت 12 شب طول میکشه و دوتا مادر خسته از خودش به جا میگذاره.
با توکل به خدا و امید فردای روشن میخوابیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی