زینبزینب، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

زینب بانو

یک آغاز

1394/5/3 17:05
نویسنده : مامان زهرا
163 بازدید
اشتراک گذاری

یکشنبه 28 تیر 1394

2 شوال

همراه مامان من برای صله رحم به خانه عمه، دخترخاله و خاله بزرگ بنده رفتیم. خیلی عالی بود و دیداری تازه کردیم. وقتی برگشتیم من با توکل برخدا پروژه از پوشک گرفتن شما را آغاز کردم.

بسم الله الرحمن الرحیم

دخترکم برای نداشتن پوشک با تمام قوا مقاومت کرد. هر جایی که دوست داشت کارش را انجام داد و با نگاه مظلومانه به من گفت اششال نداره (اشکال نداره)

دفتر خاطرات تولد یکسالگی اش را با انجام کارش بر آن خراب کرد و ناراحتی من را از عدم همکاری هایش به چشم دید.

هرچند بسیار بسیار ناراحت و عصبی شده بودم، بر خودم مسلط شدم اسباب بازی هایی را که مدتی بود از دسترس بانو خارج کرده بودم تا هم ریخت و پاش کمتری باشد هم وقتی دوباره آنها را دم دست آوردم احساس کند با بازی های جدیدی روبرو است از بالای کمد دیواری پایین آوردم و وعده دادم هر یک بار که مثل بزرگترها به دستشویی برود و خانومانه کارش را انجام بدهد یک جایزه از این اسباب بازی ها دریافت میکند.

وعده موثری بود. متاسفانه توهم هم به سراغ نازبانو آمده بود و فکر میکرد نیاز به دستشویی دارد اما نداشت. و من تصمیم گرفتم اسباب بازی ها را جلوی در دستشویی بگذارم و خودم هم همانجا با دخترم بازی کنم تا توهم هایش به واقعیت بپیوندد.

نهایتا دوبار توانست مثل بزرگترها رفتار کند. اما همان دوبار که بدون مقاومت و با تمایل خودش برای رسیدن به جایزه انجام شد به نظر من خیلی خوب بود و نشانه امیدی برای پیشرفت های بعدی.

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زینب بانو می باشد