بیتابی زینب بانو
روزهای سختی را پشت سر میگذارم. باباعلی به شدت نیاز به مراقبت و استراحت دارد. کمی دچار استرس بعد از آنژیو شده و گاهی وقتها برای خوابیدن نیاز به قرص آرامش بخش پیدا میکند. زینب بانو بسیار بسیار بیتاب این است که باباعلی در آغوشش بگیرد و راهش ببرد. با هم بیرون بروند و روی شانه های بابا بنشیند. شبها با سرش را روی شانه های بابا بگذارد و بابا راه برود و او بخوابد. یا وقتی من اخم و دعوایش میکنم به آغوش بابا پناه ببرد بابا بلندش کند و از من کمی فاصله بگیرد.
من کم کم از دوبرابر شدن بار آغوش گرفتن دخترم و جابجایی وسایل سنگین و انجام کارهایی که همه را همسرم انجام میداد دچار درد کمر شده ام اما باید قوی باشم... و ادامه بدهم...
البته مادر همسرم و مادر و پدر خودم مرتب در تلاش هستند به ما کمک کنند اما گاهی نمیشود به هیچ شکلی کار کس دیگری را انجام داد...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی