نامه عاشقانه
مامانی از کربلا برگشت. این روزها همه میان دیدنش و میرن. مامانی میگه هرطور شده جور کنیم همگی با هم یه سفر کربلا بریم. من که واقعا دوست دارم برم اما تا حالا توفیق نداشتم.
دیروز صبح بخاطر تب های گاه و بیگاهی که این چند روز داشتی شما رو بردیم پیش دکترت. دکتر گفت شکر خدا مشکلی نداری و احتمالا ویروسی بوده که از بدنت خارج شده یا بخاطر دندون درآوردنته. وزن و قدت رو گرفت و گفت رشدت رو به بالاست اما خیلی هم وزن اضافه نکرده بودی. آخه دختر ماه من فقط شیر میخواد بخوره و چندوقتیه اشتهاش به غذا کم شده. نگرانت شدم عزیز مامان.
البته وقتی رفته بودم تهران پیش دکتر آقارفیعی که متخصص طب سنتیه ایشون گفت تا 2 سالگی هیچ اصراری نیست که بچه زیاد غذا بخوره بجاش باید هم شیر رو تقویت کنیم که بتونه تو رشد تو تاثیرگذار باشه هم غذاهای کم اما بسیار مقوی به شما بدیم. آدرس محصولا ت گاومیش که میگفتن برای شما خیلی مقویه و مرکز سبوس رو گرفتیم. اما چون یه مقدار دور بود هنوز موفق نشدیم بریم و برات تهیه کنیم. امیدوارم زودتر بتونیم بریم و برای شما گل دختر بهترین خوراکی ها رو بخریم.
دختر گلم خوب غذا بخور و از نعمتهای الهی استفاده بکن.
رشد بکن و بنده خوبی برای خالقت باش.
نگذار خوراکی هایی که مامان و بابا برات تهیه میکنن اسراف بشه. روی ذره ذره این غذاها خدا جون نوشته: دوستت دارم.
دوستت دارم که این نعمتها رو برات قرار دادم تا هم از مزه اش لذت ببری هم بخوری و بزرگ بشی.
دخترکم میدونم وقتی بزرگتر بشی این حرفها رو خوب میفهمی
و یادمیگیری رسم عاشقی اینه که با نام خدایی شروع به غذا خوردن کنی که این همه نامه عاشقانه تو خوراکی های خوشمزه برات میفرسته.
اینم یه صبحانه خوشمزه و مقوی که من و شما و بابایی هر 3 تامون دوستش داشتیم
خدایا ممنون برای این همه عاشقی
این صبحانه خوشمزه تشکیل شده از پوره کدو حلوایی که با شیره انگور و ارده و کنجد و چند قطعه شکلات تلخ تزیین شده و شیر بادام که ترکیبی از بادام، عسل و آبه.
بفرمایید صبحانه
این هم عکس سرآشپز مامان