زینبزینب، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

زینب بانو

تولد بابا علی

1393/1/14 18:54
نویسنده : مامان زهرا
102 بازدید
اشتراک گذاری

دوشنبه

9 اردیبهشت 1392

18 جمادی الثانی1434

امروز تولد باباجونه. از صبح از هم دور بودیم. اون خونه خودمون کار میکرد. منم برای اینکه مزاحم کارش نشیم اومدم خونه مامانی. عصری به بهونه خرید کادوی روز مادر با مامانی رفتیم بیرون که هم برای مامانم کادوشو به سلیقه خودش بخرم هم کادو برای تولد همسرم.

برای اولین بار زینب خانوم رو با کالسکه بردم بیرون. چشمهای قشنگ دخترم با تعجب فراوان رو محیط اطرافش میچرخید. انگار وارد دنیای تازه و عجیبی شده بود که برای اولین بار میدیدش. البته تا حالا هم اینطوری نیاورده بودمش بیرون. معمولا تو بغلمون یا تو ماشین بود.

با مامان تا شاهین ویلا رفتیم ولی برای مامان عزیزم چیز مناسبی پیدا نکردیم. برای مامان که پادرد و کمردرد گرفته و برای من که زایمان قوای جسمیم رو کم کرده پیاده روی طولانی سخته، اونم با کالسکه که مرتب باید تو بالا پایینیها، پله ها و جوبها بلندش میکردیم. تو راه برگشت دیگه دوتاونم کم آورده بودیم. زینب جون مامان هم خسته شده بود. مامانی بنده خدا هر جا که میشد مینشست. من هم پاهام تو کفش باد کرده بود و درد میکرد. سر کوچه که رسیدیم من زینب رو سپردم  به مامانی که ببردش خونه. خودم رفته چند تا مفازه بالای خونمون رو هم ببینم برای کادوی تولد همسرم. میخواستم براش ادکلی مالزیا که مورد علاقشه بخرم ولی تو هیچ مغازه ای پیداش نکرده بودم. ولی بالاخره یافتمش. همین مغازه بالای خونه مامانم داشتش. عجب کادویی! واقعا توش یه دنیا عشق گذاشتم. چون با وضعیت خاصی که داشم برای هیچ چیزی حاضر به این همه پیاده راه رفتن و خسته شدن نمیشدم... ولی بابای زینب برای ما عزیزه. برای همین با هم رفتیم که کادوی مورد علاقشو پیدا کنیم و بالاخره یافتیمش!

همسر خوبم

بابا جون زینب

 تولدت مبارک

انشاءالله عمر طولانی و با عزت داشته باشی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زینب بانو می باشد