بالا و پایین
شنبه 29 شهریور 93
دختر گلم امروز شکر خدا دیگه کامل خوب شدی. اما چون بخاطر واکسن و تب و درد مرتب بغلت میکردم، یکم بغلی شدی. و احتمالا زمان میبره تا از سرت بیفته!
دخترکم بعد از اینکه خوب یاد گرفتی راه بری و بدوی یک ماهی میشه که شروع کردی به تمرین بالا و پایین رفتن از پله ها و سراشیبی ها. هر پله یا سراشیبی شما رو مثل آهن ربا به طرف خودش میکشه. و به شدت از این تمرین لذت میبری. از مبل ها و میزهای کنارشون هم که خیلی وقته بالا و پایین میری. دیگه تازگی ها میری روی دسته مبل وایمیسی و تا میبینی من چقدر ترسیدم میدوی میای پایین.
این هفته تقلیدت برای تکرار کلمات و حرفهای ما بیشتر شده و سعی میکنی همه چیز رو بگی. بعضی وقتها هم واژه های خنده داری میسازی عزیزکم:
انگور: انگیی
ماشین: ماشی
چای: چاچا
بازی: باژی
عروسک:عریسَ
گوشی: گُشی
گوجه: گُجی
مامان جون و بابا جون: مامان جی و باباجی
سلام: سَ
قاشق: قاشی
بوفه: فوفه
جوجو: جی جی
لالا: یایا
تاب: تاب