هواشناسی
جمعه
29 ذی الحجه
اون شب تاریک بعد از اینکه برای بانوی کوچولوم آیه الکرسی خوندم و به خدا سپردمش، تو همه لحظه ها برای شما صلوات میفرستادم. این کار بهم آرامش میده و قدرت. قدرت ادامه مسیر به امید شما. شما که هستی و من نمیبنمت. شما که بیشتر از هر آدمی حضور داری و من ازت غائبم. به شما که دلسوزتر از بقیه هستی در حق من و مهربانتر و زلالتر...
امروز روز شماست مولای من.
به برکت شما امروز خورشید طلوع کرده. انگار هرگز شب و تاریکی وجود نداشته. انقدر همه چیز گرم و آرام و دوست داشتنیه که من رو به تعجب وامیداره. و البته به شکرگزاری...
خونه که در طوفان اون شب سرد زیر و رو شده بود با همراهی و همکاری یه آدم پرمشغله که نقطه عطف زندگی من و بانو کوچولوشه برگشت به حالت اولش.
من اما زمان میبره همه چیز رو فراموش کنم و به حالت اول برگردم.
اما در حال حاضر هوای دل من آفتابی است.
خورشید زندگیم با انرژی و با تمام زیبایی بر من میتابه و گرمای لذت بخش اون تمام وجودم رو لبریز میکنه.
هرچند ابرهای سیاه و تاریک همیشه در آسمان هستند اما فعلا نسیم ملایم پاییزی اونها رو از من دور کرده تا زمانی که اراده خداوند تعلق بگیره و لازم باشه توانایی دلم مورد محک و آزمایش قرار بگیره.
خداوندا ممنون بخاطر رحمت و نعمتهای فراوانت...