یک یا امام حسن علیه السلام
ما نباید مثل مردم مدینه و شام باشیم که میآمدند هرروز و هرشب سرسفرهی امام حسن علیه السلام مینشستند، به حضرت بی احترامی هم میکردند، بعد هم بعضیها عذر خواهی میکردند و میرفتند. آقا کریم بود ، سفره دار بوده، خیلی هم مال داشته، اما چیزی از آن را برای خودش مصرف نمیکرد. کسی آمد داد زد آبرویم در خطر است دشمن به من حمله کرده حضرت دستش را گرفت به او گفت چه خبر شده است؟ گفت بدهکارم، حضرت به همان اندازه ای که مرد میخواست به او انفاق کرد سپس فرمود اگر بعد از این هم دشمن به تو حمله کرد بیا در خانهی من.
همیشه که این داستان را میگویم یاد شهید مطهری رحمت الله علیه میافتم. حسنین علیهم السلام با هم کشتی میگرفتند همه هم نشسته بودند نگاه میکردند، پیغمبر اکرم صلوات الله علیه ناظر برهمه است، دید امیرالمومنین علیه السلام میفرمایند: جانم حسین علیه السلام، حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند: جانم حسین علیه السلام، حضرت کمی به بالا نگاه کردند، یک مرتبه گریه کردند، عرض کردند یا رسول الله چرا گریه میکنید؟ فرمود جانم حسن و دوباره گریه کرد. حضرت زهرا سلام الله علیها عرض کرد پدر جان حسین کوچکتر است، حضرت فرمود زهرا جان به همان خدایی که جانم در ید اوست، نگاه کردم دیدم کل کائنات دارند میگویند جانم حسین، فهمیدم حسنم غریب است. یک یا امام حسن علیه السلام با تمام وجود بگویی حضرت زهرا سلام الله علیها جوابت را میدهد.
امام حسن علیه السلام هنگام ورود به عبادتگاه رنگشان میپرید و زرد میشد، با خدا این گونه ملاقات میکردند. اگر بخواهند بحث قیامت را مطرح کنند، تمام قیامت را هم امام حسین علیه السلام تسخیر میکند، وقتی مادرش وارد محشر میشود، میبینند یک آقایی ... وارد محشر میشود و همهی محشر بهم میریزد، آنجا هم امام حسن علیه السلام غریب است.البته حضرت خودش خواسته که همهی دلها برود سمت امام حسین علیه السلام.
ما میخواهیم در خانهی امام حسن علیه السلام بنشینیم و از حضرت بخواهیم تا پدرش امیرالمومنین علیه السلام را به ما بشناساند.
منبع: سایت وارث. حاج منصور ارضی در شب پانزدهم ماه مبارک رمضان مسجد ارک تهران