زینبزینب، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره

زینب بانو

نامه تشکر

1393/3/7 1:02
نویسنده : مامان زهرا
227 بازدید
اشتراک گذاری

 

سه شنبه 3 خرداد 93

27 رجب 1435 مبعث رسول اکرم صلی الله علیه و اله

مبعث مبارک

در حیرتم از این شعر!

ستاره ای بدرخشید؟ ماه مجلس شد؟

نه! نه! ستاره و ماه هرگز!

او خورشید است. خورشید عالم تاب جهانیان است.

و امروز روزی است که دنیای زمینی و زمینیان، طلوع معنوی این خورشید را به خود دیده است.

روزی است که جهان باید دربیابد اگر میخواهد به آسمان دست یابد تنها وسیله  اوست ... و راه او ...و برهان روشن او...

خدایا چطور میتوان شکر این نعمت بزرگ را بجا آورد؟

الجمدلله رب العالمین

***

 

عاشق و معشوق را دیده اید چه احوالاتی دارند؟! ندیده اید؟ پس حال دیروز من را ببینید که بعد از اینکه تب دخترم به لطف الهی پایین اومده و حالش نسبتا بهتره. دیروز رنگ معشوق بیمارم رو به خودم گرفتم و از صبح دچار بدن درد و تب شدید شدم. انقدر که تا عصر از کمر درد دیگه نمیتونستم راه برم و از تب و بیقراری شدید نمیتونستم بشینم. صورتم از آتش درونم قرمز رنگ شده بود و نفسم سخت بالا میومد. منتظر مامان بودم از تهران بیاد و زینب عزیزم رو بهش بسپرم و با همسرم بریم دکتر. نمیخواستم دوباره بچه رو ببرم تو فضایی که ممکنه ویروسی باشه. مامان هم که زن دایی اش روز پنجشنبه از دنیا رفت برای تسلیت رفته بود تهران و دیگه اطرافیان نگذاشته بودن زود برگرده. آخه خیلی با دختر دایی ها و زن دایی اش صمیمی بود.

خلاصه تا مامان و بابا بیان ساعت 7 عصر بود. دکتر گیتی که سالهاست دکتر خانوادگی ماست معاینه ام کرد.

-فشار روی 6، تب شدید، تپش قلب، التهاب گلو!

سرم و 4 تا آمپول

 و توبیخ که چرا انقدر ضعیف شدی؟ ویتامین هاتو میخوری؟ کلسیم؟ آهن؟!!

مگه نگفته بودم تو دوران شیردهی نباید اینها رو قطع کنی؟

و من غمگین

همسرم تمام مدت کنارم بود. و تلاش میکرد برای اینکه من راحت تر باشم و کمتر درد بکشم.

خدایا شکرت

با همه ملایمات و ناملایمات زندگی، همه اختلاف سلیقه ها  و حتی عقیده ها، معتقدم این مرد و تنها این مرد در این دنیای بزرگ برای من بهترین بوده و هست.

مرد زندگی من! بهترین است برای من..تنها برای من... و این نعمت بزرگی است.

بالاخره سرم تموم شد. تا بریم خونه 9 و نیم شب بود. زینب سرحال از حضور مامانی و بابایی اش حسابی غذا خورده بود، بازی کرده بود و شاد شاد بود. خوشحال شدم دخترم بعد از چند روز غذا خورده. از دست بابایی خیلی خوب غذا میخوره. مامانی شب موند پیشمون. زینب رو خوابوند. و من فقط استراحت میکردم.

خدایا شکرت بخاطر وجود مامان و بابا...

شکرت که امروز به برکت این عید بزرگ هم من حالم بهتره هم دخترکم.

و مامانم  مهمون خونه ماست و فرشته وار به هر طرف میره اثری از نور درونی خودش به جا میذاره. نعمتی که در زندگی همه ما به لطف خدا جاریه و دعای همیشگی من سلامتی و عافیت و طول عمر با عزتشه.

الحمدلله رب العالمین

خدایا

این تشکرها رو هم میگم هم مینویسم و برای تو میفرستم

تا یادم نره که چقدر به من نعمت دادی... و چقدر لحظه های خوب.

تا وقتی لجظه هایی اومدن که بخاطر اقتضای این دنیا برام سخت بود، با اعتماد و تکیه بر تو باز هم بگم:

الحمدلله رب العالمین

پسندها (4)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

مامان
7 خرداد 93 9:48
سلام .عزیزم الان خوبی بهتر شدی خانومی ؟مراقب خودت و دختر ماهت باش
مامان زهرا
پاسخ
سلام ممنون بهترم شکر خدا چشم شما هم مراقب خودت باش مهربون جان
مامان
7 خرداد 93 14:55
سلام عزیزم امیدوارم که همیشه خوب باشی گلم
مامان زهرا
پاسخ
ممنون عزیزم
مامان
7 خرداد 93 14:56
به منم سر یزن 2 تا داستان جالب گذاشتم
مامان امیرحسین جان
7 خرداد 93 18:56
الحمدلله که بهتری زهرا جون.
مامان زهرا
پاسخ
ممنون دوستم البته هنوز کامل خوب نشدم. از اون ویروسهاست که به راحتی دست از سر آدم برنمیداره و مرحله به مرحله خودشو نشون میده. امروز دیگه اصلا تب و بدن درد ندارم اما تازه دچار گلودرد شدم
مامان هستی
7 خرداد 93 23:25
سلام مامانی خدا رو شکر که الان هم شما بهتری هم زینب جونم حالش خوبه.ایشاالله خدا همیشه سلامتی بده بهتون. دخترگلمون وببوووووووووووس
مامان زهرا
پاسخ
سلام ممنون عزیزم. دختر ناز شما بهتر شد؟ انشاءالله همه سلامت و شاد باشن مخصوصا نی نی ها شما هم هستی جون رو ببوس
مامان
10 خرداد 93 8:36
سلام عزیزم صبح زیبای روز شنبه شما بخیر و شادی . خوبی عزیزم؟ خوش میگذره ؟ آخر هفته خوش گذشت؟
مامان زهرا
پاسخ
سلام خانمی صبح شما هم بخیر. شکر خدا خیلی بهترم. آخر هفته خوبی بود. امروز قراره خونواده همسرم با دوستاشون تو راه برگشت از سفر شمال بیان خونمون. درحال تدارک نهارم الان شما خوبی؟
مامان
10 خرداد 93 14:36
به سلامتی .خسته نباشی عزیزم . امیدوارم که غذاها خوب خوب بشه
مامان زهرا
پاسخ
سلامت باشی دوستم. شکر خدا راضی بودم. البته مامانم هم یه سر بهم زد و کمک کرد
مامان
10 خرداد 93 14:37
شعبان و شد و پیک عشق از راه آمد عطر نفس بقية الله آمد با جلوه سجاد، ابوالفضل و حسين يك ماه و سه خورشيد در اين ماه آمد حلول ماه شعبان و فرخنده ایام اعیاد شعبانیه مبارک.دوستم برای سلامتی و ظهر امام زمان 14 تا صلوات بفرست
مامان زهرا
پاسخ
این عید بزرگ بر شما هم مبارک باشه اللهم عجل لولیک الفرج
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زینب بانو می باشد