زینبزینب، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

زینب بانو

آخرین دعا

1393/3/12 1:32
نویسنده : مامان زهرا
137 بازدید
اشتراک گذاری

یکشنبه 11 خرداد

3 شعبان. ولادت امام حسین علیه السلام

نمیتونستم امروز رو مثل روزهای عادی دیگه بگذرونم. با مامانم قرار گذاشتم با همدیگه رفتیم امامزاده محمد و زیارت کردیم. همونجا زیارت عاشورا خوندم. تو رو دور ضریح گردوندم صورتت رو بهش نزدیک کردم که ببوسیش. با مامانی، خاله الهه و آبجی حنانه رفتیم شیرینی گرفتیم و برای نماز مغرب و عشا خودمونو رسوندیم مسجد. مامانی نماز جماعت خوند و شما رو گرفت. من هم نمازم رو تا صف ها از بین نرفته بود خوندم. سخنرانی و جشن بود. شما از لحظه ای که رفتیم بیرون تا برگردیم خونه خودمون که تقریبا 7 تا 12 شب بود مرتب راه رفتی و بازی کردی. بعد از یه مدت کوتاه که مریض شدی باز هم خود خود خودت شدی: زینب بانوی بسیار پرانرژی و بازیگوش! ماشاءالله لا حول و لا قوة الا بالله!

تمام مدت این روز دعای مخصوص روز سوم ماه شعبان که تو مفاتیح خوندم ذهنم رو به خودش مشغول کرد. روحم مرتب در پیچ و تاب بوده و هست.

«پس مى خوانى بعد از اين به دعاى حسين عليه السلام و اين آخر دعاى آنحضرت است در روزى كه بسيار شده بود دشمنان او يعنى روز عاشورا»

آخرین دعا

آخرین دعا

آخرین دعا

این واژه بارها و بارها برایم تکرار شد! این دعا آخرین دعای مولود امروز در روز عاشورا بوده و در روز تولدش خوانده میشود...

چه دعایی!

 چه میتوان گفت؟!

چه میتوان کرد؟!

زبانم قاصر است

تنها میتوانم به آسمان نگاه کنم و اشکهایم را هدیه تولد مولود نازنینی کنم که موعود به شهادت بوده است.

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

مامان مونا
12 خرداد 93 1:59
سلام دوست عزیر. وبلاگت قشنگه. از حال و هوای معنویتش خوشم اومد و الان که این پستت روخوندم با خودم فکر کردم حالا که با کلی شعر و قصه بچه هامو خوابوندم برم زیارت عاشورا بخونم... اعیاد شعبانیه بر شما مبارک . نفهمیدم دختر گلت جند ماهشه. خدا حفظش کنه انشاله. اگر تمایل داشتی به وبلاگ علی و باران سربزن و عکسهاشون رو ببین. خوش باشین
مامان زهرا
پاسخ
سلام ممنون. قبول باشه بالای وبلاگ سن کودک نوشته میشه وبلاگت برای من باز نمیشه
مامان
12 خرداد 93 13:31
عزیزم سلام و التماس دعا برای منم خیلی دعاکن دوست عزیزم . راستی شما در کدام شهر هستید؟
مامان زهرا
پاسخ
سلام شما هم ما رو از دعای خیر فراموش نکن دوستم چطور؟
مامان
13 خرداد 93 8:17
سلام عزیزم .همینطوری سوال کردم .
مامان زهرا
پاسخ
سلام ما کرج ساکنیم. شما چطور؟
مامان
13 خرداد 93 8:49
سلام دوست عزیزم . صبح زیبایت بخیر و شادی . خوبی خانومی؟طوفان دیروز را چگونه گذراندید ؟جواب این پست را در وبلاگ خودم میدی عزیزم؟میخوام ببینم دوستان طوفان را چگونه گذراندند؟
مامان زهرا
پاسخ
سلام مامان مهربون صبح شما هم بخیر و شادی من و زینب بانو تو خونه با هم تنها بودیم. ط.فان شروع شد. برق ها رفت. چون خونه یکم تاریک شده بود یه صندلی با فاصله از پنجره گذاشتم و دخترم رو با خوردن کیک و تماشای بیرون سرگرم کردم.
مامان هستی
14 خرداد 93 16:30
سلام گلم زیارتت قبول امیدوارم به حاجت دلت برسی. ماروهم تو دعای خودت شریک کن
مامان زهرا
پاسخ
سلام ممنون همچنین
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زینب بانو می باشد