گره آسمانی
سه شنبه
17 تیر 93
10 رمضان 1435. وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
دیشب که برای مراسم رفته بودیم مسجد سخنرانی و روضه حضرت خدیجه سلام الله علیها برگزار شد. دخترک نازنین من به طرز خوشایندی تمام مراسم رو با آرامش روبروی من بودی و آروم بازی میکردی یا خوراکی میخوردی. در دل خدا رو شاکر بودم که حضورم رو به هم نزدی و خانمانه در مراسم بزرگ بانوی اسلام شرکت کردی.
روضه ها یادآور شروع ماجرای کفن های آسمانی بود.
وقتی جبرئیل علیه السلام نازل شد . این بانو همه ثروتش رو برای فرستاده خدا و در راه خدا خرج کرده پس خداوند در این لحظه سرنوشت ساز خودش برای او کفن فرستاده.
همین لحظه بوده؟ همین زمان؟ همین مکان؟
یا رسول الله _صلی الله علیه و آله_!
کفنها یکی برای بزرگ بانوی اسلام، یکی برای وجود گرانقدر خودت، دیگری برای امیرالمونین علیه السلام، دیگری برای دختر نازنینت، و فرزندش امام حسن مجتبی علیهما السلام...
و دیگر؟
تمام!
تمام؟!!
پس اباعبدالله الحسین –علیه السلام-؟!
اشک و خون لباس فرزند سروَر و امیر مومنان عالم خواهد شد...
پس ماجرای کفن از اینجا آغاز شده؟
و در همین لحظه، همین زمان و همین مکان
رحلت بانوی شما به سرزمین کربلا گره خورده...
گره ای آسمانی