چادر
این روزها که صاحب خانه محترم ما خانه را برای فروش گذاشته هر لحظه ممکن است به شکل آماده باش دربیاییم که مشتری برای دیدن خانه در راه است و تا 10 دقیقه دیگر زنگ در را میزند. در تکاپو و دویدن های من برای مرتب بودن خانه و سر کردن چادر و آماده شدن برای ورود مشتری ها، شما هم به طرز تحسین برانگیزی در هر حال انجام هر کار یا بازی باشی دست میکشی و میدوی سمت من: مامان! مامان! من! چادر! چادر! و اصرار داری حتی اگر شده همان روسری کوچکت را که برای بازی دم دست داری محکم به سربگیری و جلوی روسری را سفت به صورتت میچسبانی تا مشتری ها از خانه بیرون بروند. و چقدر شیرین خواهد بود اگر همیشه برای داشتن حجاب اینطور بدوی و اصرار کنی و از داشتنش شاد باشی عزیزک...